انیمیشن مهیج ابرذهن (به انگلیسی Megamind یا مگامایند) یکی از انیمیشن های پر طرفدار و معروف در سراسر جهان می باشد که در ایران با نام کله کدوی نابغه شیطانی نیز شناخته شده است. مگامایند نبرد بین قهرمانان و بدی ها است که در نهایت خوبی بر بدی ها چیره شده و شخصیت اصلی داستان یا همان مگامایند که در ابتدای فیلم نقش منفی و شخصیت بد داستان فیلم است که رویای تسخیر مترو سیتی با افکار شیطانی اش را دارد پس از پرورش تایتان به عنوان دشمن دروغینش وقتی می بیند که شهر مترو سیتی به کلی در حال نابودی است و مترو من یعنی قهرمان سابق مترو سیتی هم کاری نمی کند خودش تصمیم می گیرد روی به خوبی ها آورده و شهر مترو سیتی را با کمک مینیون و دوستانش نجات دهد. در نهایت مترو من هم به کمک کله کدو آمده و با کمک هم موفق به نجات شهر مترو سیتی می شوند...
مگامایند یک کاراکتر نابغه و باهوش ترین شخصیت این داستان است که در آرزوی بدست آوردن شهر مترو سیتی بسیار تلاش کرده ولی هنوز به نتیجه ای نرسیده است ... مگامایند پس از شکست قهرمان داستان کله کدو یعنی مترو من و خارج شدن مترو من از این انیمیشن پی می برد بسیار تنها شده و به فکر ساختن یک شخصیت شیطانی می افتد ولی بعد پی می برد که این شخصیت شیطانی جدید یعنی تایتان را نمی تواند کنترل کند و در حال نابودی شهر است. بنابر این تصمیم به نابودی تایتان می گیرد و هدف خود را نجات شهر مترو سیتی قرار می دهد...
ابرذهن (به انگلیسی: Megamind) که در ایران با نام کله کدو هم شناخته میشود، انیمیشن سهبعدی و آمریکایی است که در سال ۲۰۱۰ اکران شد. این فیلم توسط کمپانی دریمورکس ساخته و توسط پارامونت پیکچرز توزیع شد. این فیلم در آمریکا به صورت سه بعدی دیجیتال، آی مکس و دو بعدی توزیع شد.
نگاهی کلی به داستان:
مگامایند باهوش ترین شخصیت سوپر بدجنس میباشد که تاکنون دیده ایم و همچنین ناموفق ترین آنها! سالها او در آرزوی فتح و تصرف شهر مترو سیتی میباشد ولی تلاش هایش تاکنون نتیجه ای نداده است.هر تلاش او برای این هدف شیطانی اش به لطف سوپر قهرمانی به اسم مترو من منجر به شکستی دیگر برای این سوپر شخصیت شیطانی می شود تا روزی که مگامایند در کش و قوس یکی از ماموریت ها و اهداف شیطانی اش موفق میشود مترو من را برای همیشه از میدان به در کند. بعد از این اتفاق، مگامایند ناگهان متوجه میشود که هیچ هدف خاصی ندارد و زندگی شیطانی اش بدون وجود یک سوپر قهرمان برای جنگ با او، هیجانی ندارد! او متوجه میشود که از میدان خارج کردن مترو من بزرگترین اشتباه زندگی اش بوده و به این نتیجه میرسد که برای برقراری زندگی پر از هیجان گذشته اش، باید سوپر قهرمانی در شهر باشد.سوپر قهرمان جدید شهر تایتان نام دارد. مگا مایند تلاش اش بر این است که تایتان یک سوپر قهرمان موفق و حتی قویتر از قبل از آب در بیاید ولی تایتان در این فکر است که هیجان زندگی شیطانی بسیار بیشتر از زندگی در قالب یک شخصیت خوب است. تایتان که قرار بوده سوپر قهرمانی خوب باشد به شخصیت شروری تبدیل می شود. او دیگر تنها مانند مگا مایند در فکر تسخیر جهان نیست، بلکه اینبار به فکر نابودی کامل جهان است. اینجاست که مگا مایند با یک دو راهی مواجه میشود. آیا او میتواند برای دفاع از جهان بر ذات پلید اش غلبه کند؟ آیا مگا مایند، به عنوان باهوش ترین موجود روی زمین میتواند یکبار هم که شده هوشمندانه ترین تصمیم زندگی اش را بگیرد؟
در این فیلم مگامایند که شخصیت اول فیلم هست از یک سیاره در حال نابودی با یک کپسول به سمت زمین پرتاب میشه و همراهش از یک سیاره دیگه نوزادی دیگه هم به سمت زمین میاد که یک سوپر من تمام و کماله ولی مگامایند هوش بالایی داره چ.ن کلش گندس!!!
در ادامه کودک مقابل مگامایند که مترو من نام میگیره خیلی خوش تیپه و تونایی های زیادی داره و اتفاقی در یک خانواده خوب بزرگ میشه " کاملا اتفاقی Exclamation"ولی مگامایند اتفاقی میافته تو زندان Exclamation و در مسیر داستان مدام مردم باهاش بد رفتار میکنن و کم کم فکر میکنه باید بد باشه و هدفش و وظیفش در زندگی بد بودنه " دقت کنید رفتار مردم باعث میشه تا کم کم بد بشه ولی اصلا آدم بد و ترسناکی نیست " ببخشید اشتباه گفتم جن بدی نیست. در طول داستان مخاطب با این حس جلو میره که این موجود بد نیست و ذهنیت ها در موردش اشتباست و خیلی هم موجود خوبیه می بینید این همون دید و احساسیه که می خوان ما نسبت به جنیان شیطانی نظیر آیواس-aiwass داشته باشیم.
مگامایند در همان صحنههای ابتدایی فیلم تأکید می کند که او یاد گرفته است که در بد بودن بهترین باشد! همچنین در صحنه دیگری که مگامایند با هال(یکی از شخصیت های درجه دو فیلم) درگیر می شود به او اشاره عجیبی می کند. او به هال می گوید فرق من با تو درPresentation (نحوه ارائه) است. هیچ دلیل منطقی برای بیان این معنی از زبان مگامایند در فیلم نمی توان یافت جز این که او درست رویه ابلیس را در ارائه اغوا کردن ابناء بشر با استفاده از ظاهرسازی پیش گرفته است. علاوه بر این تغییر شکل شیطان به هر شکل و صورتی که دلخواه اوست در طول فیلم شایسته توجه است، چیزی که یقیناً از عهده یک انسان بر نمی آید. در حقیقت او به هزار شکل در می آید تا خود را در دل انسان جا کند.
کمپانی «دریم وُرکس» در نوامبر سال میلادی گذشته، بعد از انیمیشن بسیار خوب «چگونه اژدهایتان را تعلیم دهید؟»، انیمیشن مگامایند را روی پرده فرستاد. کارگردانی این اثر را «تام مکگرَث» بر عهده داشت.
در ابتدا مگامایند (با صداپیشگی ویل فرل) را در یک موقعیت ناخوشایند میبینیم، او برایمان زندگیاش را از اول تعریف میکند. مگامایند با سری بزرگ بهرنگ آبی و چشمهای درشت سبز، متعلق به سیارهای دور است. تنها ۸ روز پس از تولدش، سیاره در معرض نابودی قرار میگیرد و والدینش او را در سفینهای میگذارند و به همراه ماهی زشتی بهنام مینیون (دیوید کراس) به فضا میفرستند. سفینهی دیگری که حامل نوزادی با صورت انسانی است هم در کنار او سفر میکند. سفینهی طلایی نوزاد دوستداشتنی در خانهی مجللی فرود میآید و سفینهی مگامایند، در زندان! آنها بصورت متفاوتی بزرگ میشوند و به یک مدرسه فرستاده میشوند. مگامایند علیرغم هوش سرشارش، مدام با بدشانسی در موقعیت بچههای شرور قرار میگیرد و آن بچهی دیگر، با قدرت بدنی غیر عادی، تواناییهای فوقبشری و مثبتبازیهای تهوعآور، موقعیت قهرمان. مگامایند میاندیشد این حتماً معنیای دارد و مقدر شده او آدمبدهی شهر باشد، بنابراین تمام هوشش را در شرارت بهکار میگیرد، سالها میگذرد و پسر مثبت و مهربان قهرمان شهرشان، متروسیتی، میشود و لقب «مترو من» (برد پیت) میگیرد که روابط دوستانهای با دختر جذاب خبرنگار شهر، رکسان ریچی (تینا فِی)، دارد. مگامایند اغلب از مترو من شکست میخورد، تا اینکه در روز جشن افتتاح موزهی متروسیتی…
داستان از این قرار است که مردمان دو سیاره که در حال نابودی هستند، برای حفظ نسل خود تصمیم می گیرند نوزادهایی را به سیاره زمین بفرستند؛ بنابراین دو نوزاد به نام های Megamind و MetroMan به زمین ، MetroCity فرستاده می شوند. مگامایند نماینده سیاره ای است با مردمانی آبی پوست که عالم ترین و باهوش ترین مردم جهان هستند و توانایی های ذهنی فوق العاده ای دارند و درمقابل مترومن سفید پوست نماینده سیاره ای است که مردم آن قدرت های ماورایی و جادویی دارند و می توانند پرواز کنند. رقابت این دو از ابتدای فیلم شروع می شود و درهنگام فرود به زمین، سرنوشت مگامایند را به زندان شهر هدایت می کند تا در این محیط رشد کند و مترومن به خانه خانواده ای ثروتمند هدایت می شود. سال ها می گذرد و مگامایند، نماد بدی و مترومن نماد خوبی و قهرمان شهر می شود. در مبارزه ای که هنگام افتتاح موزه مترومن با حضور مردم متروسیتی بین مگامایند و مترومن صورت می گیرد، قهرمان شهر (مترومن) کشته می شود و مگامایند حاکم مطلق شهر می شود و شهر را به نابودی می کشد. در ادامه داستان مگامایند از اینکه در شهر رقیبی ندارد، خسته میشود و سعی می کند که با DNA های به جا مانده از مترومن و تزریق آن به یک انسان معمولی، یک قهرمان با ویژگی های مترومن خلق کند؛ درنهایت این اتفاق رخ می دهد و قهرمان جدیدی به نام Tighten خلق می شود. مگامایند با تکنولوژی خاصی خود را تغییرشکل میدهد و به تربیت تایتن می پردازد تا از هر جهت به مترومن شبیه باشد، اما پروژه مگامایند شکست می خورد و تایتن به جای منجی شهر، نابودگر شهر می شود. در ادامه داستان جای نماد خوبی ها و بدی ها عوض می شود و مگامایند تبدیل به قهرمان شهر می شود تا با تایتن مبارزه کند و مردم شهر را نجات دهد. بنابراین با کمک Roxxane به مخفیگاه مترومن می رود تا شاید از اسرار و نقاط ضعف او آگاه شود و بتواند با تایتن مبارزه کند. رکسانا مجری یک برنامه خبری است که در داستان به عنوان زیباترین زن شهر شناخته می شود و قبل از نابودی مترومن، رابطه نزدیکی با وی داشته است و بعد از نابودی مترومن طی یک سری اتفاقات، رابطه نزدیکی با مگامایند پیدا می کند. این رابطه نزدیک با مگامایند، اصلی ترین علت شرارت تایتن است که قبل از تزریق DNA همکار و عاشق رکسانا بوده است. در ادامه وقتی رکسانا و مگامایند به مخفیگاه مترومن [که همان مدرسه مشترک مگامایند و مترومن است] می رسند، متوجه می شوند که مترومن هنوز زنده است و در آنجا پنهان شده است. وقتی علت این پنهان کاری را از مترومن جویا می شوند وی علت را خستگی از قهرمان بودن و نجات مردم معرفی می کند و می گوید که از کودکی آرزو داشته است که یک MusicMan باشد و قصد دارد مابقی زندگی خود را با موسیقی بگذراند. بنابراین مگامایند و رکسانا به شهر برمی گردند و با همکاری Minion، تایتن را شکست می دهند. مینیون نام یک ماهی است که همراه با مگامایند به زمین فرستاده می شود و مگامایند با طراحی یک ربات قدرت حرکت در خشکی را به این ماهی می دهد. در انتها مگامایند منجی شهر می شود و مردم شهر را از نابودی نجات می دهد . در سکانس آخر فیلم موزه مگامایند با حضور مردم متروسیتی افتتاح می شود .
نقد و بررسی فیلم
انتظار من از فیلم مگا مایند بسیار بسیار پایین بود. من هیچ گونه نکته جذابی نمیتوانستم در پیش نمایش و و ویدئو های کوتاه منتشر شده از فیلم پیدا کنم. باز هم به نظرم یک فیلم انیمیشنی دیگر می آمد که با یک داستان بی محتوا جهت کمک به فروش بیشتر اش اینبار هم دست به دامن صدا پیشگانی نامدار شده، ولی بعد از دیدن فیلم نظرم به کلی عوض شد. فیلم به شدت جالب و خنده دار از آب در آمده و پر است از صحنه های اکشن خوش ساخت که به راحتی میتواند شما را سرگرم خود کنند. به طور خلاصه میتونم بگم این فیلم یه سورپرایز زیبا بود.
فیلمنامه خیلی عالی نیست ولی با این حال توانسته مصالح لازم را جهت نشان داده شدن استعداد کارگردان در به خنده در آوردن و ایجاد اشتیاق در بینندگان در بیشتر لحظات فیلم را فراهم کند. از جکهای احمقانه و سوپر قهرمانی گرفته تا تکه های سیاسی، همه و همه نشانگر وقت و انرژی زیادی است که نویسندگان برای این فیلم نامه گذاشته اند.
کارگردان این انیمیشن، پیشتر کارگردانی «ماداگاسکار» ۱ و ۲ را بر عهدهداشت. با اینحال از سال ۱۹۹۵ تا اکنون، غیر از یک مجموعهی تلویزیونی و همین ۳ انیمیشن، کارگردانی اثر دیگری را انجام نداده. «مگامایند» نسبت به ماداگاسکار ۲، برای کارگردانش یک جهش بلند محسوی میشود. پیچیدگی زوایای دید و روایت داستان و شوخیها نسبت به کار قبلی او خیلی بهتر شده، هرچند برای کمپانی سازنده، این کار نسبت به «چگونه اژدهایتان را تعلیم دهید؟» قدمی عقبتر است، اما این قدم خیلی هم دور و بلند نیست. اگر انتظار از یک انیمیشن این باشد که بتواند مخاطبان خود را سرگرم کند، آنها را بخنداند و نکات اخلاقی مفیدی به خانوادهها منتقل کند، مگامایند یک پیشنهاد خوب است.
از نظر جلوه های بصری، شرکت دریم ورکس اینبار پا را فراتر گذاشته و توانسته فیلم بهتری را نسبت به فیلم قبل خود ارائه کند. بعد سوم اضافه شده به فیلم ، به خصوص در بعضی صحنه ها واقعا کیفیت این فیلم را بالا برده است. به قول دوست خویم راجر ایبرت،من هم بر این عقیده ام بهترین تجربه در دیدن فیلم های ۳ بعدی مربوط به انیمیشن های ۳ بعدی میباشد. صدای ویل فرل و تینا فی در این فیلم به خوبی بر روی شخصیت ها نشسته و جالب و سرگرم کننده به نظر می رسد. این ۲ شخصیت با صدای این بازیگران به خوبی جاندار و با هیجان شده اند، به خصوص ویل فرل که با آن تن صدای خاص خودش توانسته جملات و تکه هایی ادا کند که فقط خودش از پسش بر می آید، او توانسته جالب ترین و خنده دار ترین شخصیت سوپر شرور دنیا را واقعی نشان دهد. بقیه گویندگان و صدا پیشگان (براد پیت و جان هیل) هم در حد شخصیتشان نسبتا خوب کار کرده اند.
مگامایند سعی دارد در میان شوخیها و شکستهایش به بیننده بگوید: پولدار نبودهاید؟ بدشانسی یقهتان را رها نمیکند؟ اصلاً در شرایط مناسبی بزرگ نشدهاید؟ مهم نیست! شما «انتخاب» میکنید کدام راه را بروید و برای جامعه چه کنید. شما میتوانید بد یا خوب باشید، میتوانید مسیر زندگیتان را عوض کنید. گذشته، شرایط، کمبودها فاقد اصالتند، تنها چیزی که واقعاً اصالت دارد، تنها چیز ارزشمندی که شما دارید، خودِ خودِ «شما» هستید. مشخصاً پیامهای این انیمیشن کمتر از «چگونه اژدهایتان…» یا «پاندای کونگفو کار» است، اما این حرف هم چیز کوچکی نیست و میارزد که برای شنیدنش ۹۵ دقیقه وقت گذاشت.
مگا مایند نتوانسته آن جوری که باید و شاید یک شخصیت قهرمان کاملی را در این فیلم معرفی کند جوری که بتوانیم به ادامه ای از این انیمیشن خیلی امیدوار بمانیم ولی توانسته به اندازه کافی لحظات شاد و سرگرم کننده در فیلم خود قرار دهد تا خود را به عنوان یک فیلم و انتخاب خوب برای سینما رو ها مطرح کند.
واقعا میتوان گفت کمپانی دریم وورکس چیزی از والت دیسنی کم ندارد چون با ساخت آثاری که واقعا زیبا و مفهومی هستند دیگر به عنوان یک شرکت انیمیشن سازی بعد از والت دیسنی محسوب نیمشود بلکه به عنوان یک شرکت رقیب برای آن کمپاین بزرگ محسوب میشود. کله کدو یا همون ابر ذهن از آن دست شاهکارهای دریم ورکس است که با دارا بودن مفهومی زیبا و داستانی نسبتا جذاب توانسته جزء برترین انیمیشن های سال ۲۰۱۰ قرار بگیرد.شخصیت های این انیمیشن نیز بسیار جذاب طراحی شده اند از جمله مترومن و کله کدو بسیار قشنگ طراحی شده اند.یکی از عمده ترین مشکلات انیمیشن قابل پیشبینی بود ن داستان آن است که کمی از جذابیت آن می کاهد و لی در مقابل زیبایی های دیگر این انیمیشن به چشم نمی آید. شروع انیمیشن نیز بسیار جالب است و شما کله کدو را در حال سقوط از ساختمان ! است یعنی در حال مرگ! و انیمیشن فلش بک می شود تا نشان دهد چه اتفاقاتی افتاده.اتفاقات گاه ناگهانی نیز در داستان بازی اتفاق می افتد که باعث بر انگیختن هیجان شما میشود. در کل این یک انیمیشن فوق العاده عالی است که ار زش چند بار دیدن را دارد. اگر آن را ندیده اید حتما آن را تهیه کنید.
طراحی حالات نگاه، چهره و احساسات شخصیتها، فوقالعاده خوب از آب درآمده، حتی بهتر از «چگونه اژدهایتان…». حرکات مگامایند خاطرهی روزهای اوج «جیم کری» را برای بیننده زنده میکند، مثلاً در قسمتی که مگامایند دستور شلیک اشعهی مرگ را میدهد و یا جایی که مگامایند با همراهی مینیون با آن ضبطصوت مسخره اولین نمایش و سخنرانی عمومی را انجام میدهد، تمام مدت احساس میکردم دارم جیم کری جوان را تماشا میکنم. روی اعصابخرد کن در آمدن شخصیت مترومن، خیلی خوب از کار شده. انگار «کلارک گیبل» مرحوم به این انیمیشن پرتاب شده باشد، با لبخندهایی که بهدرد تبلیغات خمیر دندان میخورد، گونههای برجسته و ابرو گره کردنهای دلبری و مدام در حال اجرای شو.
شوخیهای نوستالژیک هم مانند اغلب انیمیشنها وجود دارد که بزرگترها را راضی کند. بهترینش بابای فضایی با حالت چهره و طرز بیان کاریکاتور شدهی «مارلون براندو» در «پدرخوانده» است، جاهایی که با آن حالت ایتالیایی میگوید «این رؤیایی است که به حقیقت پیوسته» و یا جایی که زبانش میگیرد حسابی خندهدار درآمده. استفاده از پوستر تبلیغاتی معروف اوباما، اینبار با چهرهی مگامایند و شعار NO YOU CAN’T هم از آن کارهای دستمریزاد دار شده و سکانس حرکت برج شکستهی شهر روی خیابان، یادآور صحنهی حرکت قطار باری در خیابان در فیلم «اینسپشن» است و ماسکهای مگامایند، خاطرهی V For Vendetta را زنده میکند.
با اینحال، اشکالاتی هم در این انیمیشن هست. بزرگترینش، پیشبینی پذیری روند ماجراست. مترومن و مگامایند باید همسن باشند، اما مترو من موهای شقیقهاش به سفیدی گراییده و مگامایند، خیلی جوان است. من انتظار داشتم در این داستان نسبت به داستانهای سوپرقهرمانها، یک قدم جلوتر رفتهشود، و درس و نشانی از اتحاد دیدهشود. مترو سیتی کلانشهری به اندازهی نیویورک است، اما جمعیت میلیونی شهر اجازه میدهند هر نوع بلایی سرشان بیاید و منتظر بمانند که قهرمان افسانهای شهر منجی آنها شود، شاید این روایت برای قرن قهرمانپرور گذشته جذاب باشد، اما این روندی دور از اتفاقات قرن ۲۱ است. واقعاً کدام کودک -و یا کودک درون دستهای از ما که همواره ۶ ساله میماند- در دنیای خیالاتش تصور میکند یک ماهی با صدای مردانهی معمولی حرف بزند؟ غیر از جایی که مینیون اسم شنل مخصوص مگامایند را میگوید، صدایش روی اعصاب کوچک و بزرگ رژه میرود.
فیلمهای سینمایی حقیقتاً دریچهای هستند به سوی درک بهتر روش فکری جوامعی که این فیلمها در درون آن شکل گرفتهاند. انیمیشن در سینمای غرب با استفاده از تکنیکهای مختلف و متعددی سعی در استحاله فکری و روحی کودکان و حتی بزرگسالان جوامع دیگر دارد و در این راه از ظریف ترین شیوهها استفاده مینماید. شیوههایی که در طول زمان تأثیر خود را بدون اطلاع بیننده می گذارند و مسیر زندگی او را به تدریج تغییر داده و به سمت و سوی روش زندگی امریکایی سوق می دهند. انسانی که به این صورت استحاله شده است رؤیاهایش نیز امریکایی می شوند. هدف نهایی این سیستم پیچیده تبدیل انسانها به موجوداتی کاملاً رؤیازده، سلطه پذیر و غرق در خیالات و توهمات است که تمام جهان اطرافشان را حاصل یک انفجار تصادفی ازلی دانسته و برای خود هیچ آرمان بلند و دستگیره مطمئنی برای ادامه حیات قائل نیستند.
اشکال دیگرش، احساس چپانده شدن شخصیت زن ماجرا به ماجراست. بالاخره همیشه یک دختر، باید بیخ ریش سوپر قهرمان ماجرا بستهشود، به نظرم تا بهحال کسی جز «کریس نولان» نتوانسته به زنان دنیای سوپر قهرمانها بُعد و شخصیت دهد، اصلاً در این زمینه تلاشی هم نشده. فقط همین یک کلیشه هم نیست، اگر با این روند «دختر، پسر را میبیند، عاشق میشوند، جدایی و دوباره عشق» کنار بیاییم، این رقص آخر با ترانهی Bad «مایکل جکسن» فقید، آخر کلیشه بود!
صحنه ابتدایی فیلم که در آن قرار است مگامایند (شخصیت اصلی فیلم) از سیاره ای دور دست و در حال فروپاشی توسط پدر و مادرش به بیرون از سیاره پرتاب شود با جملهای شروع می شود که درک معنی آن در همان ابتدا دشوار است. پدر و مادر مگامایند به او می گویند «تو مقدر شدهای»؛ معنی این جمله چه می تواند باشد؟ مقدر برای چه؟ آیا تقدیر چیزی جز پیش بینی آینده فرد مقدر را معنی می دهد؟ کسی که آینده او پیش از این برایش تعیین شده است. اگر نگاهی کلی به داستان فیلم و نهایت کار آن بیندازیم می فهمیم که مگامایند در حقیقت برای سروری و ریاست واقعی مقدر شده است.
اما هنر مگامایند این است که با تمام اشکالات، در پایان تماشا به شما احساس رضایت میدهد. میدانید وقتتان را تلف نکردهاید، واقعاً سرگرم شدهاید و خوشحالتر از پیش از تماشای انیمیشن هستید. همینکه سازندگانش توانستند اینکار را انجام دهند، پس یعنی با یک انیمیشن خوب طرفیم. با سطح بسیار بالای انیمیشنهای اخیر، ساخت یک انیمیشن خوب کار بسیار دشوار و ارزشمندی است. قسمت دوم هم بهصورت انیمیشن کوتاه با نام Megamind: The Button of Doom در راه است.
اطلاعات انیمیشن ▼▼
» نام: مگامایند (ابرذهن) Megamind
» سال تولید: ۲۰۱۰
» کارگردان: Tom McGrath
» شرکت تولید کننده: Red Hour Films, Pacific Data Images , DreamWorks Animation
» کشور تولید کننده: آمریکا
» زمان: ۹۵ دقیقه
Megamind is a 2010 American 3D computer-animated comedy superhero film directed by Tom McGrath, produced by DreamWorks Animation and distributed by Paramount Pictures.1 The film premiered on October 28, 2010 in Russia, while it was released in the United States in Digital 3D, IMAX 3D and 2D on November 5, 2010. It features the voices of Will Ferrell, Tina Fey, Jonah Hill, David Cross, and Brad Pitt.
The film tells the story of a super-intelligent alien supervillain, Megamind, who after a long-lasting battle one day actually destroys his foe, the much-loved superhero Metro Man. Having Metro City for himself, Megamind finds out that his villainy has no purpose and thus creates a new superhero to serve as his nemesis. His plan backfires, as he ends up creating instead a new super-villain. With Metro City spiraling out of control, Megamind attempts to set things right and discovers his newfound purpose - as a superhero.
Megamind received generally positive reviews from critics, praising its strong visuals and the cast's performances, but criticizing its unoriginality. With a budget of $130 million, the film grossed over $321 million worldwide, and despite being a moderate box office success, it became one of DreamWorks Animation's lowest-grossing CG animated films.
Megamind is shown falling at the beginning of the film and he explains how. Megamind was born intelligent and was evacuated from his homeworld as a baby, as was Metro Man; the two fall into paths of super villainy and superheroism respectively and grow up as rivals fighting for control of Metro City. Megamind is consistently defeated by Metro Man and is in prison. After using a holographic watch to escape with the aid of Minion, a talking fish with the robotic body of a gorilla, he kidnaps Metro Man's supposed love interest, reporter Roxanne Ritchi and holds her hostage to lure him into a trap. Finding that copper is Metro Man's one weakness, Megamind's plan to obliterate him with a death ray powered by the sun succeeds, and Megamind finally takes over the city.
His joy is short lived though, as without a hero to fight, he finds his life as a villain has become meaningless. He goes to the Metro Man Museum, which was dedicated to him on the day of his death and nearly runs into Roxanne. He uses his holographic watch to disguise himself as the museum's curator Bernard, and she innocently gives him the idea of creating a new superhero to take Metro Man's place.
After creating a formula from Metro Man's DNA, Roxanne intervenes in his plans and he accidentally injects the serum into Hal Stewart, Roxanne's dimwitted cameraman, who has an unrequited crush on her. Under the guise of his "Space Dad", Megamind tries to mold Hal into a superhero named Titan, as it was the only name he could trademark but this was misheard by Hal as "Tighten". Unfortunately, Hal's ambitions are crushed when he sees Roxanne and Megamind as Bernard on a date. However, Megamind's disguise falters during dinner and she rejects him, causing him to lose track of his invisible car which contains the gun capable of removing Hal's powers.
On the day of their planned battle, Hal doesn't show up and Megamind finds that he has been using his powers for ill-gotten gains and wants to team up with Megamind to take over Metro City. Megamind tells Hal that he tricked him, revealing his Space Dad and Bernard disguises, which infuriates Hal, and tries to destroy Megamind. Megamind activates a failsafe to trap Hal in copper as it was Metro Man's weakness, but that too fails. After he escapes, Megamind pleads with Roxanne for help, and they go to Metro Man's hideout to search for clues to why the copper didn't work. Instead they find Metro Man, still alive but having felt pushed into life of a superhero, he chose to fake his death (and by extension, his weakness to copper) so he could retire in order to do something that he wanted to do, pursue a career in music. He refuses to help despite the danger, but encourages Megamind that good will always rise up against evil.
Not seeing himself as a hero, Megamind gives up and returns to prison. Meanwhile, Hal kidnaps Roxanne and holds her hostage to call Megamind out of hiding. Megamind begs the Warden to release him to face this threat, inadvertently apologizing for an argument he'd had with Minion earlier that caused the two to separate. Minion reveals himself under the Warden's disguise and the two leave to face Hal together.
At Metro Tower, Hal threatens to send it toppling into the city with Roxanne tied to the roof. Megamind appears and tricks Hal, freeing Roxanne and the two flee as he throws the tower at them. Roxanne gets away, but Megamind is struck by the tower's antenna and appears near death. Metro Man finally appears and chases Hal away from the scene as Roxanne discovers that the Megamind that saved her was actually Minion, and that Metro Man is actually Megamind in disguise. He successfully intimidates Hal, but accidentally mispronounces the city's name Metro City as Metrocity, as Megamind often did and Hal returns. Finding the invisible car, Megamind grabs the diffuser gun just as Hal hurls him into the sky. To avoid falling to his death, Megamind dehydrates himself and lands in the fountain in front of Hal. He immediately rehydrates; his de-powering gun lands in his hands and he fires it at Hal, removing the villain's powers and returning him to normal. Now hailed as heroes, Megamind and Minion appear at the reopening of Metro Man's museum, now dedicated to Megamind instead while Metro Man, in disguise within the crowd, silently congratulates his former rival.
In a mid-credits scene Minion is doing the laundry when a re-hydrated Bernard pops out of the washing machine. After chiding Megamind about cleaning out his pockets, he knocks Bernard out with the Forget-Me Stick.
Megamind, انیمیشن مگامایند, انیمیشن Megamind , انیمیشن Megamind, انیمیشن ابرذهن, انیمیشن سینمایی مگامایند,انیمیشن مگامایند, انیمیشن نابغه مگامایند, انیمیشن نابغه کله کدو, انیمیشن نابغه megamind, کارتون مگامایند, کارتون کله کدو,, انیمیشن Megamind 2010 مگامایند, Megamind 2010, انیمیشن Megamind 2010 , انیمیشن Megamind 2010 , Megamind 2010, کله کدو نابغه, ابر ذهن مگامایند , مگامایند Megamind 2010